Saturday, October 17, 2015




پیشرفته ترین دستگاه های فلزیاب و گنج یاب تقلبی 

پیشرفته ترین دستگاه فلزیاب و طلایاب دنیا 

لطفا قبلش این خبر رو هم بخونید

چند روز پیش یک وب سایت ایرانی دیدم که خاطرات گذشته رو بیادم آورد. نمیدونم خبر بالا  به این اشخاص ارتباطی داره یا نه؟ همین طوری تو اینترنت زدم فلزیاب تقلبی این خبر را دیدم


این را هم اضافه کنم بنده اطلاعات و تجربیات بسیار فراوان و کاملی از انواع مدل های دستگاه های فلزیاب و گنج یاب دارم که اگه براتون جالب باشه بعدا میگم از کجا تجربه کسب کردم
 تصمیم گرفتم این پست و براتون ینویسم تا در درجه اول سرتون کلاه گشاد نره و بعدش میدونم که حتما این تجربیات بدرتون میخوره
من اصلا به محتوا و اطلاعات و .. در ضمینه گنج و دفینه و حفره و استخوان مرده و طلسم و صدها مطلب دیگر که در این وبسایت نوشته شده کاری ندارم
(نویسنده در شرح سایت نوشته: ما خرافات و حرفهای پوچ و داستانهای خیالی و .. رد میکنیم و... اما در زیر
همین کلام در می یابیم که پایه و محتوای کل سایت بر اساس همین حرف و تصور بنا شده است!) با اینحال
باور کردن این نوشته ها به سطح علمی سواد و اعتقادات شخصی افراد بستگی دارد و معتقدات هر شخص برای خودش قابل احترام است
بنده فقط در مورد قسمت فروش پیشرفته ترین گنج یاب دنیا مینویسم چون یقین دارم هدف اصلی از ایجاد این
سایت و کلیه نوشتار و مطالب فقط و فقط بخاطر همین بخش است
در این ورق  دستگاهی بنام: بست دیتکتور ( بهترین جستجوگر ) در 3 مدل - به عنوان دقیق ترین و پیشرفته ترین
سیستم گنج یاب جهان از نظر دقت و قدرت تفکیک و عمق یابی به خواننده گان سایت معرفی شده است
در زیر پست با خواندن سوالات و کامنت های مردم و جواب صاحبان سایت این اطلاعات حاصل میشود

دستگاه ساخت کشور آمریکاست و در سه مدل در شهر تبریز تولید و مونتاژ میشود! قیمت دستگاه:مدل وی یک به قیمت 16 میلیون – وی دو 19 میلیون و بلاخره مدل وی 3 = 23 میلیون تومان است

دستگاه با دقت بسیار تا عمق 6 متر را نشان میدهد و با تضمین و تست در جلو مشتری بفروش میرسد


دستگاه هایی نظیر سری ای اکس پی تولید شرکت او کی ام آلمان پول بدور انداختن است


توضیح


 اوکی ام یک شرکت معتبر آلمانی است که در حال حاضر دستگاه های سیستم زمین شناسی- فلزیاب و راداری
ساخت این شرکت بخاطر کیفیت - قدرت و دقت بسیار زیاد بشکل گسترده توسط شرکت های مهندسی معدن  - باستان شناسان و جویندگاه حرفه ای دفینه در دنیا بکار می رورد

نکته: غیر از کامنت هایی که تنها جنبه سوالی دارد، تمامی کامنت ها در تایید قدرت و خوبی و مدح و ثنای این دستگاه شگرف نوشته شده است!  کامنت انتقادی بنده  2 بار به سرعت از سایت حذف شد که روشن شد علت نبود کامنت منفی اینه که به مذاق گردانندگان سایت خوش نمیاد – واضح تر اینکه دستشون رو میشه

با حذف کامنت اول  بنده و نوشتن کامنت اعتراضی دوم ، نوشته ای به ایمیل بنده که عینا بنظر عزیزتون میارم
ارسال شد، تصمیم گرفتم تا با نوشتن این پست دست این شیادان پست فطرت و فرومایه رو کنم و پته شون و بر
آب بریزم چون نهایت بیشرمی و رذالته  که آدم در روز روشن سر هموطنان ساده لوح و بی اطلاع رو اینطوری کلا بزاره
در زیر ایمیلی که در اعتراض من به حذف 2 کامنت من: اینکه بنده در آمریکا هستم و همچین شرکتی و دستگاهی
نه در آمریکا و نه در هیچ کجای دنیا وجود ندارد، از طرف گردانندگان کلاهبردار سایت بعنوان جواب برایم ارسال شده قابل مشاهده است

به جواب سراسر ابلهانه و مزورانه آقایان توجه فرمایید
 ما در دوکوزآباد نماینده رسمی یک شرکت پیشرفته آمریکایی هستیم که نه در اینترنت و نه در خود آمریکا نام و
نشانی از آن دیده می شود

 ما این دستگاه های فوق پیشرفته گنج یاب را بدون کمترین نظارت از شرکت اصلی، خود به اسم محصول آمریکا و برترین فلزیاب دنیا تولید و قیمت گذاری کرده و بدلخواه خود تعقیر نام میدهیم

( انگار یکی ادعا کنه، نماینده یک شرکت مهم هست و  دستگاه های اون شرکت و  مونتاژ و تولید میکنه، بعد
یکی میاد میپرسه بابا جان من کل دنیا رو گشتم کو این شرکت و دستگاه هاش؟

 جواب میده بابا به تو چه؟ کوری مگه؟ آذربایجان همه چی داره بزنیم بتخته، از کوفته تبریزی بگیر تا دیزی و فلزیاب 
و .. مزاحم کاسبی ما نشو، اصلا خودت می فهمی چی میگی؟ اسم شرکت و دستگاه جزو اسرار الهی هست
نمیتونیم به نا محرم ها بگیم که، خودمون براش اسم گذاشتیم!!! اسم اصلیشم رو نمی کنیم چون بی فایده
هست! محصولات ما در زیر زمین یا آب انبار یعد از تست به مشتری های باشعور قالب میشه و 

 از مشخصات بسیار خوب شناسایی این کلاشان این است که برخلاف تمام دستگاه ها ( از یک رادیو ترانزیستوری
بگیر تا کامپیوتر و ماشین و .. که بعد از خرید بسادگی در هر لحظه اندکی زیر قیمت قابل پس دادن است
فروشندگان این قبیل مصنوعات تقلبی به هیچ عنوان حاضر به پس گرفتن دستگاه و پرداخت پول شما نیستد ولو
اینکه ساعتی پیش خریده باشید یا اینکه کمتر از یک چهارم قیمت پرداختی را در قبال پس دادن دستگاه مطالبه
کرده باشید

هرگز گول تست کردن این دستگاه در پیش روی خود را نخورید که برای فریب شما هزاران دغل و حیله بکار میبرند


( اگه لازم شد از یک پرونده مستند کلاهبرداری در ضمینه خرید و تست فلزیاب تقلبی که در نهایت منجر به نزاع و
جرح شدید شده بود و چند سال پیش در حوادث روزنامه خونده بودم براتون مینویسم )


و اما:  دستگاهی بنام بست دیتکتور و مدل های وی یک و... ساخت آمریکا در دنیا وجود خارجی نداره
نه همچین شرکتی در آمریکا یا اروپا هست و نه همچین دستگاهی در بازار. نویسنده سایت با علم به ضعف ارتباطات همشهری ها با دنیای خارج که بخاطر اینترنت ضعیف و مسلط نبودن به زبان انگلیسی - کامپیوتر  و .. میباشه دستگاهی کاملا خیالی بعنوان برترین سیستم گنج یاب دنیا با قیمتی بسیار وقیحانه به مشتریان عرضه میکند که

بیقین غیر از یک اسباب بازی هرگز قدرت طلایابی و .. نداشته و عملا هیچ گونه کارآیی و عملکردی ندارد

این دستگاه که به گفته صاحبان سایت در تبریز تولید میشه بیقین هم ساخت خود تبریز است نه آمریکا
حالا چرا نام وی یک و وی دو به این دستگاه داده ( اولین موشک بالستیک دنیا ساخت آلمان در جنگ جهانی دوم ) یا میگه ساخت آمریکا که باید از خود مخترع نابغه این سیستم پرسید
براستی هم آدم باید خیلی نابغه باشه هیچی رو چند میلیون بفروشه 

لابد ساخت آمریکا چون آمریکا از ایران خیلی دوره! هرچی دورتر بهتر کمتر کسی از آمریکا که اون سر دنیاست خبر داره
مخترع کند ذهن فراموش کرده آمریکا بعد از انقلاب اسلامی سال های سال است که هیچ نمایندگی و شرکتی
در هیچ زمینه در ایران ندارد و هیچ شرکت آمریکایی اجازه فعالیت و تجارت با ایران را ندارد و با تصویب تحریم ها
فروش و ارائه هر گونه تکنولوژی – قطعات – سیستم و .. به ایران ممنوع مییاشد

حالا چرا تبریز؟ شاید بگمان این باور که ترک ها ساده ترین قوم در ایران هستند و راحت میشه سرشون کلاه گذاشت

یکی دیگر از شرکت های فوق متقلب در فروش دستگاه های اصیل تقلبی و معرفی خود بعنوان نماینده شرکت آمریکایی، شرکت جویندگان آسیا  یا همان  طلوع جویندگان آسیا در تهران است
( اسم جدید شیادترین های آسیا )

این شرکت در تبلیغات هرچه  چرب تر و پرفریب تر ، مجله و سی دی آموزشی و ساک حمل دستگاه با آرم و
لوگوی شرکت هم جهت  معرفی سیستم های طلایاب خود تولید میکنه و برای شما برگه و جواز حمل قانونی
دستگاه گنج یاب هم صادر میکند!!!!! ساعت ها حاضرند با شما مشاوره و گفتگو کرده و دستگاه مورد نظر شما را
برایتان در حضور شما در خود شرکت یا در قطعه زمینی از املاکشان تست میکنند که جای کمترین شک و تردیدی در توانایی دستگاه برای شما باقی نماند

کل رمز و راز موفقیت بار ایشان همین جلسه مشاوره بسیار مهربانانه و توضیح  کارآیی دستگاه و جواب دادن پر
حوصله و متین به تمامی سوالات بعضا پرت و پلای شما که گاه از محیط خرید دستگاه به کل خارج و تنها در
ضمینه نشانی های دفینه و طرز شکستن انواع ساروج و ... دور میزند، این طرز پذیرش که با چایی یا آبمیوه هم
همراه است در کمتر شرکت و اداره ای در ایران قابل مشاهده است که در محیط بسیار دوستانه، صمیمانه و
ریلکس اعتماد شما را جلب و سپس با علاقمند شدن شما دستگاه را بدست شما میدهد که خود تست کنید
در نهایت همانند دوست ما ممکن است شما هم در دام عنکبوت گرفتار شوید! نکته بسیار حرفه ای اینکه شرکت
نسبت به هر نوع بودجه و توان خرید اشخاص دستگاه های مختلفی برای فروش دارد. هر کسی با هر توان خرید
قادر به تهیه یک سیستم کارآمد از شرکت است

این حدیث شامل تمامی دستگاه هایی هست که توسط خود شرکت به اسم مونتاژ سیستم خارجی تولید و
سرهم میشود، ناگفته نماند این وسط محصولاتی هم از قبیل فلزیاب های ساخت شرکت گرت - وایتس و.. در
شرکت قابل خرید هست که حساب اینگونه دستگاه ها کاملا جداست

یکی از اشخاص که بعد ها از طریق دوستان با او آشنا شدم دستگاهی آنتنی بنام توم  با قدرت نفوذ و

عمق یابی 7 متر با قیمت 3 میلیون ( اون موقع دلار 500 تومان بود ) از شرکت جویندگان آسیا واقع در خیابان آقا بزرگی 
تهرانپارس خرید

صاحب شرکت برای این شخص جواز و برگه حمل مخصوص صادر کرد و گفت هر جا نیروی انتظامی بهت گیر داد یا
دستگاه و کشف و ضبط کردند فقط بگو بما تلفن بزنند تا ما مشکل و حل کنیم و دستگاهت رو پس بگیری
این دستگاه  ( میگفت ساخت آمریکاست و ما نماینده هستیم و اینجا مونتاژ میکنیم ) 5 تا آنتن داشت که کل
دستگاه رو یک پایه و بلبرینگ نصب بود – برای کار کردن کافی بود دستگاه را از پایه بدست بگیری و  ولوم سماوری
دستگاه را روی اسم و درجه طلا یا نقره و .. بزاری و دکمه روشن و بزنی.. اگر اطرافت تا شعاع 500 متر طلا یا
دفینه در عمقی تا 7 متری زیر زمین باشه دستگاه از طریق ردیابی اشعه طلا یا فلز، اتومات روی پایه  به اون
سمت میچرخه و آنتن ها دقیقا سمت هدف را بشما نشون میده .. بگذریم از نحوه کارکرد و تنظیمات دستگاه  
بالانس کردن دستگاه با هر نوع خاک و زمین و ساروج ..و فورمول اندازه گیری فوق احمقانه پیدا کردن نقطه و عمق
هدف در دایره ای به شعاع 500 متر

این دوست برای من تعریف کرد موقع خرید دستگاه  و به گفته رئیس شرکت جویندگان آسیا: بستن قرارداد
بیش از 14 برگه مختلف را امضا کرد که از این تعداد 3 برگ بعنوان سند  جواز حمل و گارانتی 2 ساله به او مسترد شد
بعد از چند ماه جستجو  در شهرهای مختلف و محل هایی که بوجود دفینه در آنجا شک داشت و  صرف وقت و
هزینه بسیار و تست دستگاه توسط ما و دیگران به این نتیجه رسید که دستگاه کمترین قدرتی در یافتن فلز ندارد و
هربار و در هر جا که روشن کنی میچرخد و سمتی را نشان میدهد! شرکت به او گفته بود از این موضوع نباید
تعجب کنه چون دستگاه تا شعاع 500 متر برد ردیابی داره و ممکنه طلاهای زن یا دختر همسایه و ... را ردیابی و
بجای دفینه نشان بده
- اینجا بود که با شرکت جویندگان آسیا تماس گرفت تا بلکه با پس دادن دستگاه به زیر قیمت، اندکی از ضرر و
زیان وارده را جبران کند ولی شرکت به هیچ وجه حاضر به بازپس گرفتن دستگاه یا تعویض با یک سیستم گرانتر نبود
 ایشان کارگر مونتاژ کاری بود و پول فوق را با زحمت بسیار زیاد در طی مدت طولانی جمع و به امید رهایی از فقر در این راه هزینه کرده بود
 پس از مشاجره و پرخاش تلفنی آخرین جواب شرکت این بود که: دستگاه و پرت کن تو جوی آب چون ما حتی 50.000 تومان هم بدی پس نمی گیریم!!!!!
 شرکت جویندگان آسیا دستگاهی را که 4 ماه قبل به قیمت 3 میلیون به مشتری خود قالب کرده بود حاظر نبود به 50.000 تومان باز پس بگیرد!!!

 معلوم شد قیمت و ارزش حقیقی دستگاه کمتر از 50 هزار تومان می باشد
این دوست بینوا در نهایت نا امیدی و ناراحتی دستگاه را برای ما آورد و دیدیم که دور تا دور درز دستگاه و محل پیچ
ها و اتصالات بدنه را با پلاستیک مذاب آب بندی کرده اند و در برگه های فروش و دفترچه راهنمای دستگاه بارها
هشدار اکید داده که به هیچ عنوان دستگاه را باز نکنید، با باز کردن پلمپ دستگاه، گارانتی دستگاه باطل شده و
در صورت خرابی یا عدم کارکرد صحیح دستگاه،  شرکت از تعمیر دستگاه شما معذور است
دوست ما که دید شرکت جویندگان آسیا حتی به قیمت 50 هزارتومان هم حاضر به پس گرفتن دستگاه خود
نیست در حضور ما با تراشیدن درز پلاستیک گرفته شده و باز کردن پیچ های بدنه اقدام به باز کردن دستگاه کرد
 با باز شدن دستگاه در کمال حیرت دیدیم در داخل بدنه دستگاه چیزی جز یک کیت بسیار ساده الکترونیکی
شبیه کیت چشمک زن دو لامپی و تعدادی سیم میلیمتری و یک کیت مدار تغذیه وجود ندارد! دستگاه با قرار
گرفتن بر روی محور و دسته بلبرینگ به نرمی  360 درجه حرکت می کرد و 2 دیود نورانی قرمز رنگ ( معرفی شده
روی بدنه بنام حسگر سیستم لیزر دستگاه در شب ) هر از چند گاهی یک بار روشن و خاموش میشدند! لازم نبود
کارشناس الکترونیک باشی تا درک کنی ساختمان سیستم و بخش لیزر در شب چه پشمی هست ولی جهت
آرام کردن دوستمان قرار شد دستگاه را به یکی از دوستان که مهندس الکترونیک بود نشان بدیم که نتیجه همان
بود و این شخص تا مدت ها هر بار با یادآوری این کیت ساده در بدنه ای بنام فلزیاب راداری بخنده می افتاد
ضمن آرام کردن این دوست که سخت در فکر گرفتن انتقام و تخریب مغازه شرکت بود گفتم الان معلوم شد چرا
جویندگان آسیا به شما میگه اگه موقع گنج یابی یا حمل و نقل شما رو گرفتند فقط بگید با ما تماس بگیرند تا با
یک اشاره ما شما رو آزاد کنند و دستگاهتون را هم پس بدهند
حتما در تماس نیروی انتظامی شرکت خاطر جمع میکرد و  میگفت: ای بابا این بدبخت را آزاد کنید و دستگاهشو
هم بهش پس بدید آخه مگه حمل و نقل و بازی و استفاده از یک کیت دو لامپی که در کل 3 تا ترانزیستور روش نصبه جرمه؟
همچنین امضا گرفتن ها در حد امضای سند عروسی برای این بود که اگر شخصی بسیار بیکار بود و هوس شکایت بسرش زد

 ( اولا که کسی جرات نمیکنه بره دادگاه بگه دستگاه خریده بودم بروم دنبال دفینه، تقلبی در اومده )
 با اون برگه هایی متعدد که امضا زده به احتمال زیاد باید پولی هم از جیب خرج دادگاه کنه، تازه اگه شانس بیاره
بجرم حفاری زندان نیفته یا شانس شانسی چوب تو آستیتش کنند که ده یالا راستش و بگو چی پیدا کردی؟ بردار بیار!

الغرض

الان باز دیدم این سایت دقیقا داره همچین کلاهبرداری انجام میده، دیدم جدا گناه داره اگه ساکت وایستم 

بعضی ها برای رسیدن به رویا ها و آرزوها ممکنه تمام سرمایه و پول و زندگیشون و بدند به اینجور اسباب بازی ها و کل زندیگیشون به باد میره

این سایت که به احتمال زیاد ممکنه یک بخش از همون شرکت کلاهبردارهای آسیا باشه با نهایت حقه بازی و
پست فطرتی با دادن انواع اقسام نشانی و تصویر از گنج و دفینه و سهل و الوصل نمایاندن و زیر رو شدن زندگی
حلاوت و شیرینی و اشتیاق یافتن دفینه را  در شما شعله ور میکنه و شما رو تشویق بخرید و سرمایه گزاری
میکنه بعد با قالب کردن دستگاه خود، ساخته شده از جنس پشکل به اسم ساخت آمریکا و بهترین سیستم دنیا
باقیمانده سرمایه و وقت و زندگی و روزگارتان را به آتش میکشد

بنده بدون غرض و هر گونه دشمنی با این سایت اظهارات بالا را گواهی میکنم و امیدوارم با کسب تجربه از خواندن

این مطالب بدام اینگونه شیادان و کلاهبرداران نیفتید



 با سلام و عرض ادب به دوستداران آثار تاریخی و همه علاقمندان به کتاب


هر کس در ایران به کتاب یا مجلات علاقه اندکی داشته باشد بی شک و تردید با نام ذبیح الله منصوری کاملا آشناست


این کنیه که به عنوان مترجم در زیر بسیاری از کتابهای شهیر تاریخی منسوب به آثار نویسندگان و تاریخ شناسان و نوابغ شرق

شناسی اروپایی نظیر 
هیئتی 25 نفره از برجسته ترین استادان دانشگاه های اروپا و آمریکا در مرکز اسلام شناسی استراسبورگ!!! -  پل آمیر - جرج بی کوچ -ژان گوره - ژوزف لتر  - کورت فریشلر ( این مرکزعلمی و دانشمندان همگی شخصیت های خیالی ذبیح الله منصوری بوده و بهیج وجه وجود خارجی ندارند ) - میکا والتاری - موریس مترلینک 

 دیده میشود با محتویات  عجیب و غریب - اسرارآمیز و فراتر از افسانه خواهان و دوستداران بسیاری ( اکثرا بین عوام ) داشته و دارد! اکثر آثار فوق الذکر ابتدا هفته نامه هایی بود که در مجلاتی مانند مجله خواندنیها  هر هفته چاپ  و سپس به صورت واحد 
به شکل کتاب به چاپ رسیده اند
ذبیح الله منصوری کتابهای بسیاری هم در رده پلیسی و جنایی ترجمه کرده که سبک شیرین نگارش او در ترجمه روان این کتابها که در سن 13 سالگی خوانده ام تا به امروز در من و بسیاری باقی مانده است
اما غرض از نوشتن این وبلاگ این است که هر چند برای ایشان بعنوان یک مترجم قدرتمند ( بیشتر نویسنده ای چیره دست و 
صاحب سبک ) احترام بسیاری قائلم نتوانستم به عنوان خواننده آثار ایشان بی تفاوت باشم
مخصوصا با خواندن کتابی جدید از او به عنوان سفرنامه ماژلان اثر پیگفاتا دی لومبارد ( منشی مخصوص دریاسالار ماژلان ) 

عزمم جزم شد که دیگر جای سکوت نیست

و اما نقد بنده

وقتی خواندن سفرنامه ماژلان را شروع کردم مانند همیشه در ابتدا سخت مجذوب حوادث و رمز و راز تاریخی این سفر شده و با ادامه خواندن حوادث مجعول ( یک کلاغ 1 میلیون کلاغ ) مترجم منصوری که بسان گذشته  خود  نویسنده کتاب است سخت دلزده - مغبون و خسته شدم و این حقیقتی روشن و بس تلخ در تمامی کتاب های منصوریست که او نه مترجم بلکه شخصا نویسنده داستان سراسر رویایی و کذب کتاب است
خواننده  مشتاق و کنجکاو که سخت علاقمند است بداند در قرون گذشته چه حادث شده و فکر میکند در حال مطالعه سندی تاریخی و مستند و معتبر اثر یک دانشمند و محقق معتبر است که سالهای مدید عمر خود را در باستان شناسی برای روشن شدن حوادث و زوایای تاریک تاریخی با مطالعه و استناد به اسناد و دست نوشته ها و کتیبه های باستانی گذرانده است اما اگر آگاه باشد بزودی در میابد که بجز اندکی تمامی حوادث و  معجزات و اتفاقات شگفت انگیز که بارها و بارها از حد افسانه هم فراتر میرود تنها ساخته و پرداخته ذهن و خیالات آقای ذبیح الله منصوریست  - فاقد هرگونه سندیت و ارزشی از نظر علمی یا تاریخی!!! روح خواننده بینوا که از خواندن حوادث و اتفاقات قرون گذشته و چهره های تاریخی در فضای پر رمز و راز زمان گذشته به پرواز 

در آمده است اندکی پس از سیر در این آسمان کذائی  محکوم به سقوط یا فرود اضطراری میگردد

 در کتابی به اسم  خداوند الموت به نویسندگی پل آمیر فرانسوی با هزاران هزار داستان و حادثه تاریخی رو به رو هستیم که 

طوری با جزئیات میکروسکوپی و دقت عجیب و غریب از قول این پژوهشگر شهیر فرانسوی نقل شده که انگار نه انگار اینکه مربوط به تاریخ 464 قمریست و نه دوران سلجوقیان بلکه گویا وقایع کتاب مربوط به دوره سردار سپه است که آنهم از روی دوربین فیلمبرداری نوشته شده است! دقتی تا این حد دقیق در ثبت وقایع از ریزترین جزییات و مکالمات اشخاص متعدد در بطن حوادث داستان ها که سبک نگارش های تاریخی منصوریست جز بمدد دستگاه ضبط اصوات امری بیقین محال می باشد
جالبتر آنکه شخصیتی یا تاریخ شناسی به اسم پل آمبر هم وجود خارجی ندارد و همانند محتوای کتاب این دانشمند هم ساخته و پرداخته ذهن آقای ذبیح الله منصوریست و همانند سایر کتابهایش که تنها بعنوان مترجم درج شده او خود نویسنده این رمان هاست
ذبیح الله منصوری در حین نگارش محتویات آثارش با برچسب اثر محققان بزرگ دنیا برای جذب و علاقه خوانندگان گاه آنچنان در مغالطه و افسانه و خیالپردازی پیش میرفت که عنان قلم او از کف بدر میشد و مطلب از صورت افسانه هم خارج و وجه کمدی خنده دار یا احمقانه بخود میگرفت. بعنوان مثال و بطور خلاصه: در صفحات  130  به بعد کتاب سفرنامه ماژلان در شرح قحطی و گرسنگی ملوانان و همراهان از قول نویسنده کتاب که منشی ماژلان بود ( خود منصوری ) نوشته: ملوانان که از شدت گرسنگی در شرف موت بودند بدستور دریاسالار برای پرهیز از مرگ طعامی حاصل از کبابی از گوشت دو ملوان مرده تهیه کردند! اما در ادامه قحطی و گرسنگی - وضعیت طوری شد که هنگامی که ما از کنار هم عبور میکردیم هر کس از افسران و ملوانان به دیگری به شکل غذا نگاه میکردند! (نظرهائی که ملوانان و افسران بیکدیگر می انداختند چون نگاه یک پلنگ گرسنه بود که یک گوسفند را دیده باشند و همه همدیگر را بچشم مائده غذایی مینگریستند... من وقتی یکی از همقطارها را میدیدم؛ مثل گرسنه ای که از دور غذا خوردن عده ای را به سر یک خوان رنگارنگ مشاهده کند آب در دهانم جمع می شد و یقین دارم که آن مرد هم از دیدن من چنین حالی پیدا میکرد .. صفحه 
140 

دقیقا اقتباسی خنده دار گرفته شده از فیلم کمدی جویندگان طلا از چارلی چاپلین

منصوری برای تحت تاثیر قرار دادن هرچه تمام تر خواننده بینوا آنچنان کلمات خیال وار و هولناکی از خود بدر آورده که حتی

وحشیان آدمخوار زلاند جدید هم در  صورت تصور لرزه بر اندامشان می افتاد. به این چند سطر از صفحه  141 توجه فرمایید

.... میگل که مورد یک حمله غیر منتظره قرار گرفت نتوانست از خود دفاع کند و .... فقط قدری دست و پا زد و بعد نفس در 

سینه اش پیچید و از حال رفت و من ( منشی ماژلان ) مثل حیوان گرسنه ای که طعمه لذیذی بدست آورده بسرعت او را بر زمین انداختم و با کارد قطعه ای از گوشت از بدنش را بریدم و با عجله تناول کردم.... گوشتی که من بدهان میبردم گرم بود و از آن روی زنخ و سینه ام خون می چکید ..ولی.. من 
ملوانان مترصد فرصتی بودن تا یکی را برای خوردن بقتل برسانند و در این موقع سایرین بامید آنکه یکی کشته شده غذائی به آنها برسد دور آنها جمع میشدند... ص 143. با بقتل رسیدن شخصی همه به جسد او هجوم میبردند و برای بدست آوردن تکه های بهتر گوشت از نعش خون آلود - همدیگر را هل میدادند و هر کس با چاقو تکه های از بدن شخص مرده که هنوز گرم بود جدا میکرد و خام بدندان میکشید در حالی که از اطراف دهان و بر روی ریش و سینه اش خون می چکید...!!!!!!!!!
جالب اینجا که در آن دریا یا اقیانوس بیکران هیچ ماهی یا جاندار قابل صیدی مطلقا در آب وجود نداشت که ملوانان بجای تکه پاره کردن و خوردن همدیگر از آن سدجوع کنند و هیچ تلاشی هم در این ضمینه انجام ندادند
حتی آنطور که تاریخ شناسان و محققان نوشته اند بومیان نواحی زلاندنو  هم در گذشته های دور تنها گوشت دشمنان کشته شده خود را پس از پختن در مراسمی میخوردند نه گوشت دوستان خود را آنهم بشکل خام
بس شگفت انگیز و شاید هم فراموشکارانه که منصوری نوشته : در ادامه کشتی ها به جزیره ای در اقیانوس میرسند و ماژلان و یاران او برای تهیه آذوقه و آب به جزیره میروند؛ در آنجا با بومیان بدوی مواجه میشوند که سراپا لخت هستند و لباسی بتن ندارند و زن و مرد بدون هیچ مانعی هر زمان که بخواهند با هم آمیزش دارند
در این جا و ورق های بعدی زبیح الله از قول نویسنده بارها بکرات تنفر و انزجار خود را  از قول ماژلان و منشی او... از این رفتار بومیان نامتمدن که بدون ازدواج با هم آمیزش دارند یا بخاطر نبود گوسفند و پشم و ندانستن هنر پارچه بافی لخت تردد میکنند، در هر فرصتی بیان میدارد و خواننده ( حتی کودن) هم سخت گیج میشود که آیا لخت گشتن بومیان در جزایر حاره با حداقل امکانات (بقول خود نویسنده نبود پارچه ) تنفرانگیز؛ و نهایت بی تمدنیست یا آقایان متمدن  و همگی از طبقه نجبا که تا صبح همانروز بهمدیگر حمله ور  و  گوشت خام گرم و خون آلود همدیگر را به بهانه گرسنگی بدندان می کشیدند؟
منصوری بارها آنجا که  مخاطب بین بومیان و افراد کشتی است رفتار بومیان را بسیار مشمئز کننده - بدور از تمدن و غیرقابل تحمل توصیف کرده گویا  صحنه های فوق فجیع  قتل دوستان و کباب کردن گوشت ایشان و خام خواری ... توسط خودشان در برابر لخت بودن یک بومی اصلا قابل قیاس و برابری نیست
در چند ورق جلوتر منصوری باز گرفتار حواس پرتی جالبی میشود 
گوشت ماهی بالدار قدری شور بود و ما در آنروز توانستیم یک ببر ماهی را هم بتور بیندازیم ولی گوشت ببرماهی طوری تهوع آور بود که نتوانستیم از آن بخوریم ... صفحه 145
منشی مخصوص چند سطر پیش با چه دهشتی برایمان نقل کرده که چطور همکاران خود را کشته و دریده و خورده اند و  روز های زیادی  گوشت انسان را خام با ولع و اشتها و لذت تمام میل می کردند اکنون می نویسد از خوردن ببرماهی دچار حالت تهوع شدیم و نتونستیم آنرا میل کنیم ....!!!! خوب توجه کنید به این دو ضد و نقیض و مغلطه عظیم
گوشت خام انسان برای ایشان تهوع آور نبوده بلکه سخت لذیذ بود  و از دیدن همدگر آب از دهانشان جاری میشد اما گوشت ببر ماهی را همین قوم نتوانستند لب بزنند
بشرح کتاب زیر توجه کنید: مغز متفکر جهان شیعه نوشته شده در:  

مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ  ( این مرکز کجاست ؟ ) اين کتاب مجموعه اي از تحقيق 25 استاد  دانشگاه از دانشگاه هاي معتبر اروپا و آمريکا در مورد امام جعفر صادق (ع) مي باشد، 
مترجم ذبیح الله منصوری

این 25 استاد گمنام کی هستند و نامشان چیست؟ اینها چه استادان برجسته ای هستند که کمترین نام و نشانی از ایشان در بانک های اطلاعاتی هیچ دانشگاه و موسسه و مرکزی بچشم نمی خورد. این مرکز علمی در فرانسه با محققین آن کجاست که بنده با وجود سالها زندگی در اروپا هرگز کمترین نشانی از آن نیافتم
منصوری در این کتاب با مدد از خیالات قوی خود و حواله کتاب به نویسندگی 25 استاد برجسته دانشگاه و بهره گرفتن از معتقدات و ساده لوحی مسلمانان آنچنان قلم به کذب و افسانه گشوده که تمامی علوم پایه  و قوانین فیزیک  - شیمی - پزشکی - کانی شناسی - زمین شناسی - ستاره شناسی - هوا فضا و... را یکسره کشف شده و تدریس شده در مکتب حضرت جعفر صادق (ع) معرفی کرده است
از یک طرف خواننده مسلمان کمترین تردیدی نمیتواند در علم امامت  خدادادی امام جعفرصادق (ع) داشته باشد از آن طرف ربط و کشف قوانین علمی که بعضی تا همین 100 سال پیش هم ناشناخته بود به امام در 1400 سال پیش بسی دور از باور و ابلهانه بنظر میرسد. نمونه زیر مشتی از هزار خروار ذیل میباشد
منصوری از قول استادان دانشگاه نوشته؛ روزی امام صادق (ع) به شاگردانش فرمودند: از آب میتوان آتشی افروخت که حدید ( آهن ) را چون کره  به آسانی ذوب کند و از آن نوری حاصل گردد که چون خورشید درخشان  باشد
معلوم نیست امام در آنزمان اسباب این آزمایش یا الکتریسته از نوع دی سی از کجا تهیه کردند تا آب را تجزیه کند و چطور گاز هیدروژن که سبک ترین و فرارترین عنصر در دنیاست را جمع آوری و با اکسیژن ( بشکل کنترل شده بدون ایجاد انفجار ) ترکیب کرد که به نتیجه این آزمایش در زمان عرب اولیه رسیده؟
از دو حال خارج نیست: یا امام فقط بشکل تئوری این آزمایش رانقل فرموده یا شخصا دست به این آزماش زده؛
اگر امام صادق (ع) اینرا ( یک نمونه از هزاران نقل شده کتاب...) از علم امامت می دانسته پس بقیه امامان هم بواسطه امام بودن میدانسته اند و نباید فقط منصوب به او دانست و اگر امام  از نبوغ خودش؛ نه علم اللهی الکتریسیته و از آن رهگذر تجزیه آب و بدست آوردن گاز های سازنده آب؛ آزمایش فوق را انجام داده چرا هیچ اثری از این کشف در تاریخ دیده نمیشود؟ چطور میتوان بدون داشتن این دو گاز از اثر آن بر هم آگاه بود؟ قبول اینکه این دو گاز را از فرایند شیمیایی دیگر نظیر اثر فلزاتی چون روی بر اسید سولفوریک یا تجزیه کلرات پتاسیم با دی اکسید منگنز برای تهیه اکسیژن و  جمع آوری و واکنش دادن کنترل شده این دو گاز برای تهیه شعله مشعل هیدروژنی در آنزمان؛ از تجزیه آب غیر قابل قبول تر است.
حال آنکهجوزف پريستليبرای اولین باردر سال 1744، با حرارت دادن به اكسيد جيوه گازي را كشف كرد كه اين گاز پس از مطالعه توسط لاوازيه، شيمي‏دان معروف فرانسوي، به نام گاز اكسيژن شناخته شد و هیدروژن هم توسط سر هنری کاوندیش فیزیک‌دان انگلیسی در سال ۱۷۶۶کشف شد.
امروزه هم در هیچ سندی شخصی در تاریخ ادعای  آگاه بودن یا کشف این دو گاز را ندارد
هنوز در خاطر دارم در دوران سربازی در پادگان بندر انزلی روزی در جمع دوستان سرباز (دیپلم و زیر دیپلم) که بحث و صحبت در امورات و عجایب عالم بود بنده هم چند نکته از جمله حدیث فوق الذکر را با دوستان از قول امام از کتاب فوق نقل کردم که موجب حیرت شگرف بعضی از دوستان گشت و چند نفر با دهان باز مرتب می گفتند تا همین حالا هم که تو گفتی ما نمی دونستیم از آب میشه آتشی آنهم به آن قدرت تهیه کرد
مخلوطی از زندگی نامه ها و کشفیات نیوتون - انیشتین - لاوازیه - نیلز بور - رادرفورد - ماکس پلانک و ...و سایر عجاییب و غرائب
که همه از قلم منصوری از قول 25 استاد دانشگاه دنیا در مرکز علمی استراسبورگ که هرگز وجود خارجی نداشته اند؛ 

به زندگینامه امام جعفر صادق (ع) تبدیل شده است


همچنین برای خواندن نظر دکتر صادق آیینه وند در مورد این کتاب به لینک زیر مراجعه کنید


مستندات کتاب مغز متفکر جهان شیعه، واقعیت ندارد


 متنی از ویکی پدیا
علی اناری در مصاحبه با خبر آنلاین می‌گوید: کتاب «سینوهه پزشک مخصوص فرعون» نوشته «میکا والتاری» نویسنده فنلاندی در حالی توسط ذبیح‌الله منصوری در دو جلد و ۹۸۹ صفحه ترجمه شد که اصل کتاب بیش از ۶۰ صفحه بیشتر نیست. یعنی اگر کتاب والتاری را که به گفته خودش از پاپیروسهای هیروگلیف‌نشان ترجمه شده‌است و ظاهراً هیچ کس جز خودش یارای تأیید صحت و سقم آن را ندارد سندی متقن در نظر بگیریم، ترجمه آن به فارسی ۹۲۹ صفحه داستان اضافه دارد. وی می‌افزاید: «مرحوم ذبیح الله منصوری و قلم شیوایش شهره دهرند اما هیچ کس ترجمه‌های آن مرحوم را که تاریخ و افسانه را توأمان با هم داشت تاریخ صرف نخوانده و نمی‌خواند.» [۳] البته نمی‌توان سخنان علی اناری را تماماً تایید کرد.[۴] و بر خلاف گفته علی اناری کتاب مورد نظر بیش از ۴۶۱ صفحه است.[۵]
با نگاهی به نوشته‌های ذبیح‌الله منصوری درمی‌بابیم که وی بیش از آنکه مترجم باشد نویسنده‌ای توانا بوده‌است. کتاب‌های او از نظر تاریخی سندیت دقیقی ندارند، گرچه وی تلاش بسیاری که در کتب تاریخی است به حوادث کتاب با رخدادهای دنیای واقع نیز همسان باشند، اما در برخی از اوقات نوشته‌های او با تاریخ واقعی در تضاد هستند. برای نمونه در مورد قتل خواجه نظام‌الملک در کتاب خداوند الموت می‌خوانیم:«وقتی محمد طبسی به نهاوند رسید به او گفتند خواجه در شکارگاه است و او به قرق رفت و تقاضای ملاقات کرد. در محضر خواجه وی ناگهان دید که یکی از دو غلام‌بچه با خنجر به وی حمله کرد و او را به قتل رساند.»
اما در واقع خواجه نظام‌الملک در شب جمعه دوازدهم ماه رمضان سال ۴۸۵ هجری قمری در راه بغداد در محلی به نام صحنه توسط یک از فدائیان حسن صباح به نام بوطاهر ارانی به قتل رسیده‌است
حسینقلی مستعان در مصاحبه با سیروس آموزگار درباره ذبیح الله منصوری می‌گوید: «همه ما می‌دانیم که نیمی از آنچه ذبیح‌الله منصوری به اسم ترجمه می‌نوشت، نوشته خود او بود. حتی به نظر من «نیم» هم برآورد کمی است. خود شما یکبار برای من تعریف کردید که امیرانی یک جزوه سی چهل صفحه‌ای را برای ترجمه به وی داد و او آن را در سی چهل شماره خواندنیها ترجمه کرد و بعداً هم به صورت یک کتاب قطور در ایران چاپ شد.» و سیروس آموزگار پاسخ می‌دهد: «بله، درست است. من خودم آنروز حضور داشتم. یکبار دیگر نیز در همین فرانسه، یک روز دکترمحمدعلی امیرمعزی را که به یقین یکی از نامداران ایرانی معاصر است، دیدم و به وی گفتم که در ایران کتاب خداوند الموت ذبیح‌الله منصوری را که ترجمه از یک نویسندة فرانسوی بنام پل آمر است خوانده‌ام و خیلی خوشم آمده‌است و می‌خواهم اصل کتاب را به فرانسه بخوانم. دکتر معزی غش غش خندید و گفت آن کتاب در واقع مقاله‌ای بیش نیست و ملحقات خود منصوری آنرا به صورت آن کتاب قطور در آورده‌است

مقاله علی‌اکبر قاضی‌زاده:

علی‌اکبر قاضی‌زاده در مقاله‌ای در روزنامه شرق به تاریخ ۲۵ تیر ۱۳۸۶ تحت عنوان «تکلیف ذبیح‌الله منصوری را روشن کنید»، به ارائه راهکارهایی برای روشن شدن وضعیت آثار منصوری پرداخت. او درباره آثار منصوری می‌گوید
همه این کارها به نام ترجمه به خوانندگان عرضه می‌شود، اما اهل تحقیق و کارشناسان ادبیات می‌دانند آن نویسندگان غربی که کتاب‌ها به نام آنان معرفی می‌شود، در مجموع سه حالت دارند؛
۱. این نویسندگان یا وجود خارجی دارند اما کتابی به چنین نام و مضمونی ننوشته‌اند
۲. یا وجود خارجی دارند اما جزوه‌ای، مقاله‌ای یا یادداشتی چندبرگی نوشته‌اند که با گذر از ذهن خلاق و سازنده منصوری به کتابی مفصل و پربرگ تبدیل شده‌اند
۳. یا اصولاً از ابتدای پیدایش سیاره زمین اصلاً چنین آدم‌هایی زاده نشده‌اند تا چه رسد به اینکه کتابی نوشته باشند که ذبیح الله منصوری آن را به فارسی بازگرداند
او درباره مشکلاتی که با خواندن آثار منصوری پیش آمده‌است، می‌نویسد
از قلم منصوری خیلی‌ها هم خیر دیده‌اند و هم سود. عده‌ای هم سرکار رفته‌اند و بدجوری خیط شده‌اند. مثل کسی که آرای ابوعلی سینا از قول منصوری - یا نویسنده ادعایی او- را جدی گرفت. مثل کسی که در پاورقی منصوری، آرای بدیع و ناگفته‌ای از ملاصدرا- آن هم از قول هانری کربن- را در نوشته‌های منصوری دید و تا پاریس رفت تا بیشتر بداند و تازه آنجا فهمید کربن چنان چیزهایی ننوشته‌است و نمونه‌های دیگر. بسیاری از چهره‌های معتبر معاصر ما (مثل مینوی، دستغیب، کریم امامی، رضا براهنی و...) به همین سبب دشنام‌های حرفه‌ای را نثار منصوری کردند و البته حق هم داشتند. همه این ایرادها یک مبنای مشترک دارند؛ منصوری به اصل متن‌ها به هیچ شکل وفادار نیست. این ایرادها از آنجا مهم جلوه می‌کنند که هیچ یک از کارهای منصوری به ظاهر تالیف نیست؛ همه در ظاهر ترجمه‌اند. چرا باید نویسنده‌ای با سرنوشت حرفه‌ای خود چنین کند؟ چرا لااقل آن گروه کارها را که نویسنده مشخصی ندارند تالیف اعلام نکرده است؟ خود او گفته‌است به دو دلیل؛ اول اینکه از منتقدان سختگیر و بی رحم می‌ترسیده و دوم اینکه تصور می‌کرده گذاشتن نام یک نویسنده غربی بر روی کتاب‌ها حاصل کار را معتبرتر جلوه می‌دهد
او برای روشن شدن وضعیت آثار منصوری، این پیشنهاد را ارائه می‌دهد
با ذبیح الله منصوری چه باید کرد؟
 نخست آنکه از تعصب اگر بگذریم آثار او قابل نادیده گرفتن نیستند. پیشنهاد می‌کنم گروهی از اهل قلم، اهل داستان نویسی و ناشران به خود زحمت دهند و در یک نشست تکلیف این کارگر بی مدعا، پرکار و تاثیرگذار را پس از بررسی همه آثار او مشخص کنند. پیشنهاد می‌کنم این نشست تکلیف چهار گروه از آثار منصوری را یک بار برای همیشه روشن کند.
۱- منصوری تعدادی ترجمه از نویسندگان شناخته شده دارد که انتساب آن آثار به این نویسندگان مسلم است. مثل آثار موریس مترلینگ، موریس دوکپرا، آگاتا کریستی، سروانتس، الکساندر دوما و دیگران. این آثار باید ترجمه منصوری شناخته شوند اگرچه ترجمه‌هایی نارسا و نامناسب. اکنون اختیار با خواننده‌است که این آثار را با همین سطح ترجمه بپسندد یا نپسندد
۲- برخی از کتاب‌های او- به هر دلیل ممکن- نویسنده شناخته شده‌ای ندارند. یا مسلم است که یا چنین نویسندگانی پا به عرصه وجود نگذاشته‌اند یا گذاشته‌اند، اما چنین کتابی ننوشته‌اند. توافق شود که نام نویسنده مجهول را از روی جلد کتاب‌ها پس از این برد ارند و این آثار تالیف ذبیح الله منصوری شناخته شوند
۳- تعدادی از کارهای منصوری هم نویسنده مشخص دارند و هم آن نویسنده پدیدآورنده آن کتاب هست
منصوری به کمک ذهن و قدرت داستانسرایی خود آن اثر کم حجم را به کتابی مفصل تبدیل کرده‌است. این کتاب‌ها را می‌شود در گروه اقتباس جای داد
۴- آثار منصوری در حوزه مذهب، فلسفه و تاریخ اسلام را یا می‌شود کنار گذاشت یا با این توضیح چاپ کرد که این آثار قابل استناد نیستند و فقط برداشت‌های منصوری هستند
با این تدبیر می‌شود هم تکلیف مردم را با آثار منصوری روشن کرد، هم جایگاه اصلی او را به او بخشید، هم وجود او را از این سکوت مرگبار نجات داد. به علاوه شاید با این تدبیر نجات بخش بتوان حقوق پایمال شده بازماندگان روانشاد منصوری را از آثار او به آنان بازگرداند

بیقین سبب مقبولیت فراوان اینگونه آثار زودباوری و ناآگاهی مردم ایران و علاقه مفرط ایشان به باور حوادث خارق العاده و عجیب دور از ذهن است که از گذشته تا حال ادامه و طرفداران بسیار دارد. از ساخت شخصیت های خیالی با دادن القاب و عناوین خیالی به اشخاص نظیر معرفی کردن دکتر حسابی در حد آیزاک نیوتن یا بعنوان شاگرد خصوصی و محبوب انیشتین  و نقل صدها روایت ساختگی؛ (بیشتر از طرف پسر او ایرج حسابی) از جمله نقلی به این مضمون: مردی که انیشتین هم حرف او را نمی فهمید!!! یا نظیر سفره هفت سین انداخن در پرینستون و دعوت دانشمندان و نطق دکتر حسابی در مورد عید نوروز و هفت سین؛  گردش ماهی قرمز در تنگ آب که منجر به غش کرذن و از حال رفتن انیشتین از شنیدن سخنان حسابی گشت تا نجات خانم لولا  فیزیک دان و برنده جایزه نوبل از مرگ و خودکشی حتمی با نوشتن 3 نامه توسط دکتر حسابی ( همچین نامی در بین برنده های نوبل فیزیک بین خانم ها وجود ندارد )
به قسمتی از القاب انتصابی به آقای دکتر حسابی توجه فرمایید
فیزیکدان - شیمی دان - ریاضی دان - منجم - پزشک - گیاه شناس - مهندس معدن و زمین شناسی  - مهندس هوا فضا - مهندس صنایع کشاورزی - مهندس معدن - مهندس صنایع نساجی و رنگرزی - مهندس ساختمان و شهرسازی - مهندس الکتریسیته -  نقاش -  موزیسین و نوازنده نی - سنتور - ویولون - گیتار و انواع ساز  - استاد شطرنج  - قهرمان شنا و بوکس  -  فیلسوف و حقوقدان - وکیل پایه یک دادگستری - مورخ و نویسنده و محقق در ادبیات فارسی قدیم و عربی و سانسکریت و علوم غریبه  میرداماد کبیر- مترجم و مسلط بزبانهای عربی/ترکی/هلندی/یونانی/انگلیسی/فرانسه/آلمانی/روسی/هندی/دری & پشتو.
حافظ کل شاهنامه /قران/مثنوی معنوی/ کشکول شیخ بهائی/ بحار الانوار/ - گلستان و بوستان سعدی و بلاخره  بنیانگزار تئوری ذرات بنیادی و مرد علمی سال 1990
دیگر آنکه قهرمان ملی پروردن و هر از گاهی جا زدن و معرفی شهروندان نخبه علمی و نابغه و  ورزشی دنیا نظیر آندره آغاسی؛ آلیا صبور و .. (به بهانه تولد از پدر یا مادری ایرانی) بنام نابغه  ایرانی الاصل؛  نمونه بارز و روشن آن است
از مطلب پرت شدم
شاید اگر ذبیح الله منصوری میدانست که در آینده نه چندان دور در عصر کامپیوتر با جستجو در اینترت بسادگی میتوان از وجود یک مرکز علمی یا یک شخصیت تاریخی آگاهی پیدا کرد کتاب های خود را بنام خود و رمان بچاپ میرسانید نه بنام دانشمندان خیالی و آثار مستند تاریخی
منصوری برای نوشتن این کتاب ها از جنبه رمان  شدیدا شایسته احترام و تشویق است. اگر او این کتاب ها را بنام خود و نه دانشمندان خیالی بچاپ میرساند امروز نتنها کمترین نقد و ایرادی بر قلم او نبود، بلکه از جهت خلق آثار شیرینی چون خواجه تاجدار و خداوند الموت...بس قابل تحسین و ترغیب بود و نامی بلند از خود در زمره نویسندگان توانای ایرانی بجای میگذاشت و امروز مردم از او بعنوان یک نویسنده بزرگ یاد میکردند نه بعنوان یک روزنامه نگار و مترجم گو اینکه هم اکنون نیز این کتابها از نظر داستان ( نه از نظر تاریخی ) بسیار جذاب و سرگرم کننده اند و نویسنده این آثار هم بروشنی هویداست


با آرزوی سلامتی برای خوانندگان این پست